«بسم رب المهدی المنتظر»
بارالها...
به درگاه تو شکایت میکنم از فقدان پیامبر و غیبت ولی خود، و سختی زمانه و وقوع فتنهها، و چیرگی دشمنان و کثرت دشمنان و کمی عددمان...
بارالها...!
از تو مسئلت میکنیم که به ولیّ خود اذن دهی، تا عدل تو را در میان بندگانت ظاهر سازد و دشمنانت را در بلادت بکشد...
بارالها...!
بهواسط? ولیّت، قرآن را زنده کن و نور سَرمدی خویش را که ظلمتی در آن نیست، بر ما بنما!
ای خدای من...!
تو کسی هستی که سوء را برطرف میکنی؛ و آنهنگام که مضطرّ، تو را بخواند، اجابت میکنی و از بلای عظیم نجات میبخشی! ای خدای من! ضرر را از ولیّت برطرف ساز و همچنان که تضمین کردی، او را خلیف? در زمین قرار ده.
الها...!
مرا از دشمنان و اعداء آلمحمد (صلواتاللهعلیهم) مگردان و مرا از اهل غیظ و غضب بر آل محمد قرار مده؛ که من از آن به تو پناه میبرم! پس بر من پناه ده... و میخواهم به جوار تو درآیم، پس مرا در جوار خود درآور...
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
برای مشاهد? عکس در انداز? واقعی با ذکر صلواتی کیلیک کنید
سلام بر شعبان و نیمهاش!
سلام بر ماه و ماهپار? آسمانیاش!
سلام بر موعود انبیاء!
سلام بر منجی آدمیان!
سلام بر مهربانترین انسان!
و سلام بر امید منتظران و سلام بر گل نرگس...
ای قرار دلهای بیقرار...!
میخواستم از دوریات شِکوه کنم...
اما به یاد آوردم که در میان ما و بازارهایمان نظارهگرمانی!
به یاد آوردم که در برابر چشمان منتظرت، چگونه دلت را آزردهایم...!
ای یوسف فاطمه!
میخواستم بگویم تا سرحد جنون از فراغت خستهایم...
اما به یاد آوردم که منتظرانت خستگیناپذیرند....!
پس چگونه خود را منتظر بنامیم درحالیکه از خود نیز به سُتوه آمدهایم؟!
ای دلبند زهرا...
نه پای پیش داریم و نه پای پس...! شما بگو به کدامین سو روی گردانیم؟
ای عزیزترینم!
شنیدهام کار شما هنگام ظهور، از کار جدّتان پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآله) دشوارتر است. زیرا مردمی که در برابر پیامبر خدا ایستاده بودند افراد جاهلی بودند که سنگ و چوب و... میپرستیدند! ولی جاهلانی که در مقابل شما، امام عصر(ع) میایستند کسانی هستند که قرآن به دست میگیرند و با تأویلکردن آیات قرآن و مستمسک قرار دادن آن با شما میجنگند.
مولای من...!
و چه راست گفتند که پاداش یک نفر از منتظران شما، همانند پاداش پنجاه صحاب? پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) در جنگ بدر و احد و حنین است.... آخر سختیها و رنجها و آزارهایی که بر آنان وارد میشود، فوق طاقت اصحاب پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) است....
چه زمان? سخت و پرآشوبی است، آن هنگام که منکر، معروف جلوه میکند و معروف، منکر!
چه دوران سختیست آنهنگام که حتی به چشمهای خود نیز نمیتوان اطمینان کرد...!
چه پر مشقت است غیبتی که خود باید خود را بسازیم!
چه وانفسای پر زحمتی است...! آخر نفْس سویی را میخواند و عقلمان سویی دیگر!
بیخود نیست حفظ ایمان در دوران غیبتت از نگهداشتن پارهای آتش در دست دشوارتر است...
بیخود نیست میگویند نومیدی از شیطان است و نشان? منتظرانت امید و پویایی!
چه کشمکش نفَسگیری است!
انتظاری بیپایان از سویی... و دشواریها از سویی دیگر، محرّک نومیدی مایند!
اما چشمبهراه بهار آمدنت بودن، چه گوارا...
ای قرار دلهای بیقرار! ای نازدان? هستی!
تا کی در انتظار بازگشتمان روزها و سالها را شمارهگری؟!
ای دلبر غائب از نظر!
چه بگویم که خود میدانی چه در دل میگذرد...........
اما مولا...
هفتهها که دیگر هیچ.... چلههایم بیتو در حال عبور است.... دعایی نما تا ریشهکن کنیم هرآنچه مانع رسیدن به شماست...
دیگر با چه رویی از مادرت بخواهم برای پایان چلهنشینیام دعا کند؟!
گل نرگسم!
ای تنها بهان? بودنم!
این چهارمین است.....!
آخر تا به کِی...........؟
تا به کجا.......؟
این بار چیزی به ولادتت نمانده است! کاش میشد قابلمان میدانستی...! کاش لایقت بودیم....! کاش....
خدایا...! غروب انتظارمان را برسان...
خبر دهید به یاران، سوار آمدنی است
رفــیق آمدنی، غمگـسار آمدنی است
فروغبخش شب انتــظار آمدنی است
نگــار آمدنی، غمگسار آمــدنی است
خبر دهید به یاران سـوار آمدنی است
اللهم عجل لولیک الفرج